شناخت شناسي در تعليم و تربيت از ديدگاه نهج البلاغه (2)


 

نويسنده: دكتر محمد كاظم اكرمي
عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس



 

3- تعقل و تفكر
 

در اهميت عقل نزد امام (ع) همين بس كه فرموده است:
«انسان به عقل خود، انسان است» [غرر الحكم، 61].
«بسياري عقل از كمال نعمت ها است» [همان، 62].
«عقل به سامان آورنده هر كاري است» [همان، 63].
در سخني هم فرموده است:
«خداوند در فرشتگان عقلي بدون شهوت قرار داد و در چارپايان شهوتي بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. پس عقل هر كس بر شهوتش چيره گشت، از فرشتگان برتر است و شهوت هر كه بر عقلش پيروز شد از چارپايان بدتر است» [به نقل از برنجكار، 1380: 15].
بر اين اساس، تفاوت انسان با حيوان در عقل او است و تفاوت او با فرشتگان در شهوت ايشان، و فرق انسان با هر دو در تركيب عقل و شهوت و لوازم و آثار تربيتي آن ها است. و از جمله اين آثار تربيتي انتخاب يكي از دو بعد و مسئوليت تصميم گيري است.
عقل از ديدگاه امام (ع) وسيله شناخت است زيرا فرمود:
«بالعقل يستخرج غور الحكمه»
«با عقل ژرفاي حكمت بيرون آورده مي شود.» [غررالحكم، 65]
«أعقل الناس انظر هم في العواقب.»
«خردمندترين مردم بيناترين آن ها به نتايج كارها است» (همان)
امام براي عقل بُعدها يا جلوه هايي را مطرح نموده است كه عبارتند از:

الف: عقل طبيعي و عقل اكتسابي
 

در شعري كه منسوب به امام (ع) است مي خوانيم :

رأيت العقل عقلين
فمطبوع و مسموع

ولاينفع مسموع
اذالم يك مطبوع

[به نقل از بهشتي، 1380، 18]
تحقيقات روان شناسي امروز روشن كرده است افراد كم هوش در يادگيري و اكتساب دانش ناتوانند، پس اساس عقل، استعداد طبيعي و مادرزادي است.
در سخني ديگر، امام عقل را به عقل طبيعي و عقل تجربي تقسيم كرده است، امام در آن جا فرموده است: «هر دو به سودمندي مي رسند. » [ ري شهري، 1362، 413].
معلوم است عقل در اين گفته،‌ عقل افرادي است كه از هوش متوسط يا خوب بهره دارند و به وسيله آن از تجربه هم سود مي جويند، و با توجه به موضوع بحث مي توان گفت عقل وسيله شناخت و تجربه اندوزي است.
 

ب- عقل معاش و عقل معاد
 

امير المؤ‌منين (ع) در جايي فرموده است:
«خردمندترين مردم كسي است كه امور زندگي را بهتر حساب كرده و اندازه گيري نموده و بيشترين كوشش را در اصلاح كار قيامت خود نموده است» (غرر الحكم، 46).
عقل معاش، همان عقل ابزاري است كه با بررسي و جمع آوري اطلاعات و سازماندهي آن ها و پيش بيني امور، با توجه به تحولات و احتمالات گوناگون، زندگي فردي و جمعي را به پيش مي برد، عقلي كه توسط علمي، فني، صنعتي و مادي جهان امروز را به وجود آورده است.
در كلام ديگر، امام (ع) اين عقل ابزاري را تأييد مي كند، آن جا كه فرمود:
«عقل اين است كه ميانه رو باشي و اسراف و زياده روي نكني»
و يا
«اول كار و آغاز آن ها و نيروي آن ها و آبادي آن ها جز با عقل، به سود و نتيجه نمي رسد» [رحيم پور، 1375، 327].
اما ژرف انديشي در سخن امام (ع) ما را متوجه مي سازد كه او در كنار عقل معاش، عقل معاد را هم بيان فرموده است. زيرا اگر همه همت آدميان در به كارگيري عقل معاش باشد، توسعه اي حاصل مي شود كه آثار آن را مي بينيم كه محيط زيست انسان را چنان آلوده كرده است كه صدها دانشمند هنوز هم نتوانسته اند زورگويان دنيا را وادار به امضاي مقررات مربوط به رعايت پاكيزگي آن نمايند. - تا چه رسد عمل به آن مقررات.

ج- عقل نظري و عقل عملي
 

عقل نظري و عملي به صراحت در سخنان امام (ع) نيامده است. اما از مجموعه سخنان آن بزرگوار درباره عقل، به خوبي مي توان گفت يك بعد يا جلوه عقل درك حقايق عالم هستي، و بعد ديگر آن شناخت كارهاي درست و نادرست است. به عنوان مثال آن جا كه امام مي فرمايد:
«ژرفاي حكمت با عقل به دست مي آيد» يا
«برترين عقل خودشناسي است» [غرر الحكم، 294].
يا
« هر كه خود را شناخت، خداي خود را شناخته است» [همان] و ...
مي توان گفت امام (ع) توجه به عقل نظري انسان در درك و فهم حقايق، واقعيات و هست ها دارد. اما آن جا كه مي فرمايد:
«ميوه عقل راستگويي است» [همان، 66].
به زيادي وقار و حسن احتمال، به عقل آدمي دلالت مي شود. [شيخ الاسلامي، 1377: 968].
ناگفته نماند كه در زمينه عقل نظري و عملي فيلسوفان دو نظريه دارند:
الف: ارسطو از يونان، فارابي و علامه طباطبايي و شهيد مطهري از مسلمان ها عقل را مبدأ ادراك دانسته، مدركات را به دو نوع «هست ها» و «بايدها» تقسيم مي كنند.
ب: بوعلي و خواجه نصير از پيشينيان و استاد جوادي آملي از دانشمندان زمان ما، عقل نظري را اساس درك و عقل عملي را پايه تحريك دانسته اند. اينان براي عقل عملي خصلت قدرت درك قايل نيستند.» [شيخ الاسلامي، 1377: 968].
« هر كه به راي خود، عجب ورزد گمراه شود و هر كه به عقل خود، خويش را بي نياز بيند مي لغزد و هر كه به مردم تكبر كند خوار شود» [مجلسي، 1360، 160] و ... به عقل عملي انسان عنايت دارند.

د- عقل رعايي و روايي
 

امام (ع) در وصف آل محمد (ص) و تفكر و فهم مطالب منقول از آن ها مي فرمايد:
«اهل بيت پيامبر (ص) دين را چنان كه سزاوار بود فهميدند و دريافتند و مورد عمل قرار دادند نه اينكه (مطالب) ديني را شنيدند و نقل كردند زيرا راويان دانش بسياراند و عاملان آن اندكند.» [صبحي صالح، خ 239].
پس خوب فهميدن و عمل به فهميده ها جلوه عالي و ممدوح عقل است، و عقل شنيدن و توانايي صرف درك كردن و بازگو كردن و عمل ننمودن،‌ اگر چه از توانائي هاي عقل است،‌ اما تعريفي ندارد.

ه- عقل سالم و عقل فاسد
 

بررسي گفته هاي امام در زمينه عقل نشان مي دهد آن كه به شهوت و غضب و حرص و طمع و آرزوهاي دنياي دور و دراز پشت پازده از عقل سالم برخوردار است و برعكس آدم مطيع خشم و حسد و خودپسندي و ... سلامت عقل خود را تباه نموده است؛ فرموده است:
«عاقل كسي است كه از شهوت خود دوري كند و دنياي خود را به آخرتش نفروشد» [غرر الحكم، 67]. «سبب فساد عقل هوا و هوس است» [شيخ الاسلامي، 1377، 1578].
« خشم عقل را فاسد مي كند» (همان، 110).
«عقل بيمار يا به زنجير خشم و شهوت بسته شده،‌ از حكمت سودي نمي برد» (همان، 961).
در اين زمينه، كلمات زيادي از آن حضرت نقل شده است كه اميد است نويسنده و خواننده بر اساس عقل رعايي آن ها را بيشتر بخوانند و عمل كنند.

و- عقل كامل و عقل ناقص
 

علي عليه السلام فرموده است:
« آن گاه كه فرد كامل شود، گفتار كاسته گردد» (غررالحكم، 56).
«كسي كه عقل او كامل نباشد از مصيبت ها ايمن نخواهد بود» (همان، 70).
« هر كه عقلش كم شد، شوخيش بسيار شد» (همان).
در اين سخنان و بسياري از آن چه مانند آن ها است از عقل كامل و ناقص و نشانه هاي آن ها و عوامل آن ها ياد شده است.
در يك كلام كلي مي توان گفت از آن جا كه امام (ع) عامل فرو افتادن آدمي از مرتبه الهي و انساني را خشم و شهوت و عمل نكردن به دستورات الهي مي داند بيشتر بر آن توان عقلي كه آدمي را بنده خدا نموده و از مراتب پست دنيايي دور مي كند تأكيد نموده است.
در سخنان امير المومنين (ع) فكر و تفكر نيز از وسيله هاي شناخت معرفي شده است. مثلا مي فرمايد: «ريشه رهايي از لغزش ها فكر كردن پيش از انجام كار و قبل از سخن گفتن است»
و يا
«فكر به بالندگي و رشد راهنمايي مي كند»
«زياد فكر كردن و فهميدن سودمندتر از زياد تكرار كردن و درس خواندن است»
و يا
«كسي كه در آنچه مي آموزد زياد فكر كند دانش او محكم شود و آنچه را نفهميده است دريابد»
و يا
«تفكر در ملكوت آسمان ها و زمين عبادت مخلصان است» و يا «عبادتي مانند فكر كردن نيست» و ... [غرر الحكم : 74-71].

4- الهام
 

پيشواي پرهيزگاران در بعضي خطبه ها و كلمات براي سالكان راه خدا از نوعي آگاهي الهامي سخن گفته است كه چون برقي به دل آنان زده مي شود و راه آنان را روشن مي نمايد.
عين كلمات آن حضرت در خطبه خواندني است:
«قد أحيا عقله و امات نفسه حتي دق جليله غليظه و برق له لامع كثير البرق، فابان له الطريق و سلك به السبيل و تدافعته الابواب الي باب السلامه و دار الاقامه و ثبتت رجلاه بطمانينه بدنه في قرار الامن و الراحه بما استعمل قلبه و ارضي ربه ...» [صبحي صالح، خ 220].
« او (مرد راه خدا) عقلش را زنده كرد و نفس خويش را ميراند تا آن جا كه تنش لاغر و خشونت اخلاقش به نرمي گرائيد. (در اين حال) برقي پر نور براي او درخشيدن گرفت و راه را براي او روشن كرد و او را به راه راست كشاند و از دري به در ديگر برد تا به در سلامت و سراي جاودان رسانيد كه به سبب به كارگيري در دل و رضايت پروردگارش، دو پاي او با آرامش تن در قرارگاه امن و آسايش استوار گرديد».
در خطبه ديگري امام ياد خدا را روشني بخش دل ها دانسته و از انسان هايي سخن گفته است كه در دوران فترت (فاصله رفت و آمد پيامبران) خداوند در گوش جان آنان زمزمه كرده است:
«عباد ناجاهم في فكرهم و كلمهم في ذات عقولهم، فاستصبحوا بنور يقظه في الابصار و الاسماع و الافئده.» [صبحي صالح، خ 222].
«بندگاني كه خداي منزه و بلندمرتبه در انديشه آن ها نجوا نموده و در ژرفاي خروشان با آن ها سخن گفته و نتيجه، آن ها چراغ هدايت را با نور بيداري در گوش ها و ديده ها و دل ها بر مي افروخته اند.»
آيا انديشمندان و حكيماني كه مردم را به خداپرستي و رعايت حقوق انسان ها و عدالت در گوشه و كنار جهان دعوت كرده اند، مصداق اين سخن امام نيستند؟ آيا لازم نيست تاريخ تفكر و تمدن بشري را از اين ديدگاه دوباره بخوانيم؟

5- وحي و قرآن
 

پنجمين وسيله اي كه مي توان از آن معرفت و شناخت به دست آورد وحي الهي است كه تنها نمونه دست نخورده آن قرآن كريم است. حال ببينيم امام (ع) در مورد قرآن چه مي گويد:
«قرآن را بياموزيد كه بهترين گفتار است و آن را نيك بفهميد كه بهار دل ها است، از نور قرآن بهبودي و شفا بخواهيد كه شفاي سينه هاي بيمار است و قرآن را نيكو تلاوت كنيد كه سودبخش ترين داستان ها است، [صبحي صالح، خ 110].
و نيز :
«خداي سبحان كسي را به چيزي چون قرآن پند نداده است كه قرآن ريسمان استوار خدا و وسيله ايمني بخش است»
«و فيه ربيع القلب و ينابيع العلم و ما للقلب جلاء غيره ».
«در قرآن بهار دل و چشمه هاي دانش است. براي قلب نوري جز آن نيست» [صبحي صالح، خ 176].
در اين سخنراني كه امام (ع) مطالب زيادي مطرح فرموده است قرآن را چشمه هاي دانش مي داند، يعني از يك سو به طور ضمني دانايي و شناخت را ممكن مي داند و از سوي ديگر قرآن را منبع علم و معرفت معرفي مي نمايد.
در آغاز همين خطبه در وصف قرآن اين بيانات را دارد:
«بدانيد قرآن پند دهنده اي است كه فريب نمي دهد، و هدايت كننده اي است كه گمراه نمي سازد و سخنگويي است كه دروغ نمي گويد،‌كسي با قرآن همنشين نشد مگر آن كه بر او افزود، يا كاست؛ افزودني در هدايت، و كاستي در كوردلي؛ آگاه باشيد كسي با داشتن قرآن نيازي ندارد، و بي قرآن بي نياز نخواهد بود. پس درمان خود را از قرآن بخواهيد و در سختي ها از قرآن ياري بجوئيد، كه در قرآن درمان بزرگترين بيماري ها، يعني : كفر و نفاق و سركشي و گمراهي است...) (همان).

دلالت هاي تربيتي شناخت شناسي امام (ع)
 

1- به دست آوردن دانش ممكن است و دولت اسلامي بايد وسايل و امكانات تعليم و تربيت را براي همگان فراهم كند.
2- راه هاي كسب معرفت و دانش منحصر به آن چه قدما مي گفتند: يعني تعقل محض، و آن چه در قرون جديد مطرح شده، يعني: مشاهده و تجربه محض نيست، بلكه وسعت جهان هستي، استفاده از راه هاي گوناگون را ايجاب مي كند [صبحي صالح، خ 110].
3- در كار تربيت، سطوح گوناگون شناخت بايد مورد توجه قرار گيرد.
4- ياد خدا و پاكدلي كه زمينه درخشش برق معنوي است بايد در فرايند تربيت مورد توجه جدي قرار گيرد، هم پرورش كار، هم پرورش ياب، هم برنامه درسي به صورتي جاذب و هنرمندانه، توجه به اين امر مهم را سرلوحه كار قرار دهند.
5- همان طور كه در بحث عقلي گفته شد فهميدن مطالب بايد مورد توجه باشد نه زياد خواندن.
6- با توجه به دستور امام به اشخاص در مورد مشاهده رفتار جانوران مانند طاووس و تعقل براي فهميدن نه نقل مطالب مي توان يادگيرنده - محوري را در حد مناسب استنباط كرد.
7- خواندن و درك آيات قرآن كريم به عنوان منبع دانش بايد در برنامه درسي نظام اسلامي جايگاه و منزلت والاي خود را داشته باشد.
8- عقل و خرد به عنوان وسيله مهم برنامه ريزي زندگي و ابزار معيشت و توسعه بايد موقعيت خود را در نظام تربيتي و برنامه درسي بيابند.
9- توسعه مادي- به ويژه با پيامدهاي زيان بخش آن كه امروز بر كسي پوشيده نيست- لازم است اما كافي نيست، بايد كمال روح و سعادت اخروي را هم هدف گرفت.
10- در يادگيري بايد مديريت كرد و به بهترين مطالب از جهت سعادت دنيوي و اخروي اولويت داد.
11- يادگيري مانند زنبور عسل بايد به خلاقيت و نوآوري منجر شود.

1- ابراهيميان، سيد حسين،‌ معرفت شناسي از ديدگاه برخي فلاسفه اسلامي و غربي، چاپ دوم، مركز انتشارات دفتر تبليغاتي اسلامي، قم.
2- برنجكار، رضا و ديگران، دانشنامه امام علي (ع)، زير نظر علي اكبر رشاد، چاپ اول، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
3- بهشتي، سعيد، آئين خردپروري، پژوهشي در نظام تربيت عقلاني بر مبناي سخنان امام علي (ع)، انتشارات موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر.
4- بهشتي، محمد، آراء تربيتي فيض كاشاني، دست نوشته
5- تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد،‌ غررالحكم و دررالكلم، م : مصطفي درايتي،‌چاپ اول،‌ انتشارات ضريح آفتاب.
6- جعفري،‌ محمدتقي، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 1، دفتر نشر فرهنگ اسلامي .
7- حائري يزدي، مهدي، كاوش هاي عقل نظري، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران.
8- حكيمي، محمدرضا و برادران،‌الحياه، م : احمد آرام،‌ج 1، چاپ هشتم- انتشارات دليل ما.
9- رحيم پور ازغدي،‌حسن و ديگران،‌ مجموعه مقالات اولين همايش اسلام و توسعه، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي.
10- شوشتري،‌ محمدتقي، قضاء اميرالمومنين علي بن ابي طالب (ع)،‌ چاپ دوم، انتشارات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگ.
11- شيخ الاسلامي، سيد حسين، گفتار اميرالمومنين علي عليه السلام، انتشارات انصاريان، ؟ .
12- لاهيجي، عبدالرزاق، گوهر مراد، انتشارات كتاب فروشي اسلاميه
13- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج1، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، نهج البلاغه، ن : صبحي صالح،‌ بيروت
14- محمدي الري شهري، محمد، ميزان الحكمه ج 6، چاپ اول، انتشارات مكتبه الاعلام الاسلامي .
15- معلمي،‌حسن، معرفت شناسي در فلسفه اسلامي، چاپ اول، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
16- ميالاره، گاستون، حدود و معني علوم تربيتي، م: عليمحمد كاردان، انتشارات دانشگاه تهران.
17- هومن، محمود، تاريخ فلسفه،‌ چاپ اول، انتشارات چاپخانه فردوسي.
منبع: نشريه النهج شماره 21 و 22